چسلی

 

                                                   به نام اونکه توانم از اوست 

 

    خانم اسکندری از رشت باهام تماس گرفت : اینجا یه منطقه ای هست که نه جاده ای برای رفت و آمد دارن نه آب نه برق نه گاز 

 

    یه برنامه دو روزه چیدم و رفتیم اون منطقه ای که خانم اسکندری معرفی کردن ، چِسلی » از روستا های رشت ، چهار ساعت تمام تو دل کوه و جنگل پیاده روی کردیم تا به روستا رسیدیم ، بسته های غذایی بردیم و یه خرده لباس ، از نزدیک وضعشونو دیدیم ، نمیدونم از کجاش تعریف کنم از پیرمردی که وقتی فهمید برای کمک کردن بهشون اومدیم و التماس میکرد مارو از اینجا ببرید یا از بچه هایی که بهداشت خوبی نداشتن و اگه میخواستن درس بخونن باید روزی چهار ساعت تو کوهنوری میکردن تا به مدرسه برسن . شاید باورتون نشه مگه اینکه از نزدیک با چشمای خودتون ببینید : ولی گرم کردن خونشون با روشن کردن آتیش تو خونه بود که وقتی رفتم تو خونشون از دودش نمیتونستم نفس بکشم .

 

از طبیعت ، کوهنوردی و آبتنی خیلی لذت بردیم اما با دیدن وضع اونا .

 

کاش میتونستم براشون کاری انجام بدم

 

 

رشت / روستای چسلی / مهرماه سال 1396

  ,، ,تو ,یه ,ای ,رشت ,    ,منطقه ای ,چهار ساعت ,از نزدیک ,خانم اسکندری

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روزگار نوشت‌های یک طلبه اوج پرواز یک جرعه لبخند شعرهای من پخت غذا به شکل نوین به نام خدای زیبایی ها آسمان زندگی من مراقبت های بهداشت دهان و دندان تی کال | T-Cal فلزیاب فراز